بچه که بودیم همه چیز سرجایش بود. روح‌مان به اندازه‌ی درک تمام زیبایی‌ها زلال بود. مدرسه که رفتیم، درس حساب سخت بود. باید مدام عددها را دسته می‌کردیم و می‌شمردیم تا ۲۰ می‌گرفتیم. ضرب‌ها را به موسیقی یاد می‌گرفتیم و موسیقی آب را از خاطر می‌بردیم. یاد گرفتیم با خط‌کش‌هایمان اندازه بگیریم و به جای "خیلی بزرگ" یا "قد یه دنیا" عدد گفتیم و سانت گرفتیم‌. زمان را میانِ عددهای ساعت گیر انداختیم، باور کردیم هر روز ۲۴ساعت است و برای جانماندن از عددهایش، چیزهای زیادی را جا گذاشتیم. آنقدر برای گرفتنِ نمره‌ی ۲۰، سرگرم این عددها و اندازه‌ گرفتن‌ها شدیم که به آنها عادت کردیم. آنقدر که دیگر همه چیز با عددها برایمان معنا شد؛ صفای خانه‌هایمان به متراژ، رفاقتمان به قدرِ عددِ اسکناس‌های توی جیب و دوست داشتنمان به اندازه‌ی قد و عرض شانه. در شلوغی‌های این همه عدد و اندازه اما می‌دانستیم گم شدیم و هر چقدر مترها بلندتر و عددها بزرگتر شدند، باز هم نمی‌توانستند از گم‌گشتگیِ این روحی که از بی‌نهایتِ تو سرچشمه داشت کم کنند. ما تو را گم کرده بودیم، تویی که در هیچ عددی جا نمی‌شدی. حالا ما مانده‌ایم و روحی خسته که جز تو خریداری ندارد، تو که بی‌حساب و کتاب خریداری. وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا و هر كس كه از ياد من اعراض كند، زندگيش تنگ شود سوره طه، آیه صد و بیست و چهارم •┈•✾•☘🌸🍀•✾•┈• «پویش ستاره های زمین» 🆔 @setare114 🌐 https://b2n.ir/z58400