‌ معصومه دو سه ماهی است که به کارگاه سفال‌سازی می‌ره. تازگی‌ها یک پایه چرخ سفالگری هم آورده توی اتاقش و دستش تا آرنج توی گِله. یه روز دیدم داره دو تا کبوتر درست می‌کنه. گفتم: کاش می‌شد اینا زنده بشن! مثل همون کاری که حضرت عیسی کرد. معصومه خیلی جدی گفت: اگه با عشق ساخته بشه، چرا که نه؟ چشم‌های گرد منو که دید ادامه داد: اولین چیزی که آفریده شد عشق بود. حتی قبل از هفت آسمان و دریاها. اول فکر کردم لابد کتاب تازه‌ای خونده یا تازگی‌ها متنی کهن پیدا کرده. اما وقتی ازش منبع خواستم به قلبش اشاره کرد. خندیدم. توضیح داد: خدا از روح خودش با عشق به گِل آدم دمید، آدمی جان گرفت. معصومه رو با کبوترای گِلی‌اش تنها گذاشتم. نزدیک عصر رفتم سراغش که با هم بریم جلسه قرآن. از لای در نیمه باز اتاقش دو کبوتر دیدم که از روی شانه‌هایش پر زدند سمتم. أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّه من از گِل چیزی به شكل پرنده مى‌سازم، آنگاه در آن مى‌دمم، پس به اذن خدا پرنده‌اى مى‌شود... سوره آل عمران، آیه ۴۹ •┈•✾•☘🌸🍀•✾•┈• «پویش ستاره های زمین» 🆔 @setare114 🌐 https://b2n.ir/z58400