چک ✨ برای پاس کردن چک این ماه روی قول دوستش حساب کرده بود. خیالش راحت بود. دو روز مانده به موعد با او تماس گرفت. پشت تلفن عرق سرد روی پیشانیش نشست با صدایی که از نگرانی می‌لرزید سعی‌می‌کرد خودش را کنترل کند و معذرت‌خواهی‌های آن طرف خط را دست و پا شکسته پاسخ دهد. آن روز نوبت جلسه قرآن دوستانه‌‌شان بود. آنقدر توی افکارش غرق شده بود که متوجه چیده شدن رحل و قرآن‌ جلویش نشد. مثل همیشه موقع روخوانی زیر چشمی ترجمه را هم نگاهی کرد. با دیدن آیه اشک توی حدقه چشمانش حلقه زد. إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ آنهایی را که غیر از خدا می‌خوانید (و پرستش می‌کنید)، بندگانی همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانید، و اگر راست می‌گویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)! آیه ۱۹۳، سوره اعراف بعد از جلسه نوبت قرعه کشی صندوق ماهیانه‌شان شد. پسرک خردسالی قرعه را کشید. کاغذ تا شده را از ظرف بیرون آورد. بلند اسم توی برگه را خواند. سرها به سوی او برگشت. •┈•✾•☘️🌸🍀•✾•┈• 🆔 @setare114