زرگری✨ چهره‌اش برایمان آشنا نبود. از هر که می‌پرسیدیم او را نمی‌شناخت. استاد بالای مجلس جایش داد و بعد از شروع جلسه بدون توجه به نگاه‌های کنجکاو و پچ‌پچ‌های زیر لبمان خوش‌آمد گفت به آقای رضایی، طلا فروش قدیمی بازار. نمی‌دانستیم استاد این بار چه خوابی برایمان دیده است که طلا فروش دعوت کرده. چند قطعه طلا دستمان داد و خواست گران‌ترینش را برایش جدا کنیم. هر کدام‌مان با توجه به ظاهرشان نظری دادیم. بعد رو کرد به آقای رضایی و از او کمک‌ خواست. رضایی عدسی جالب و کوچکی را از جیبش بیرون آورد. توی حدقه‌ی چشمش جایش داد. بعد با دقت تکه‌های طلا را نگاه کرد و همان که توی دست من قرار داشت و به نظرم ارزان‌ترینشان بود را جدا کرد و توی دست استاد گذاشت. استاد قرآن را باز کرد، انگشت اشاره‌اش را روی آیه گذاشت و گفت: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. سوره حجرات،آیه ۱۳ استاد در جواب نگاه‌های کنجکاو ما ادامه داد: زرگر برایش عیار و وزن طلا مهم است. به ظاهر و قیافه آن توجهی ندارد. هر چه عیارش بالاتر، ارزشش برای زرگر بیشتر. خدا عیار تقوای ما را می‌سنجد و می‌خرد. ظاهر و مال و ثروت در مقابلش هیچ است بچه‌ها. •┈•✾•☘️🌸🍀•✾•┈• 🆔 @setare114