قطره‌های باران 💧 جلسه‌ی ما فامیلی بود، ابتدای جلسه به هرکدام از اقوام که پای ثابت جلسه بودند یک گلدان کوچک، بذر و تکه کاغذی برای راهنمایی دادم. برای بعضی نوشتم: به گلدان‌ها تا جلسه بعد آب ندهید. برای بعضی دیگر نوشتم: یک روز در میان نصف استکان آب داده شود. از همه خواستم ماه بعد گلدان‌ها را بیاورند. *** جلسه بعدی‌مان شبی بود بارانی، حیاط را ریسه‌های رنگی بسته بودیم، گلدان‌ها را آورده بودند، نصفی‌شان پر از جوانه‌های سبز و با طراوت بود و نصفی دیگر کچل و بی آب و علف. دو مدل گلدان را در دست گرفتم گفتم: كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ... (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی درآوری... سوره ابراهیم، آیه ۱ بعد با لبخند ادامه دادم: خانم‌ها، آقایان، وجود ما مثل همین گلدان‌هاست. بذری هستیم در دل خاک. تا قطره‌های آب و باران روی‌مان نریزد رشد نمی‌کنیم و در ظلمات گرفتار می‌مانیم این قرآن مثل قطره‌های باران، مایه‌ی حیات و زندگی‌ماست. •┈•✾•☘️🌸🍀•✾•┈• 🆔 @setare114