تیغ آمده که از غم او سر درآورد💔 می‌رفت او که دشمن خود را دعا کند می‌رفت او که قاتل خود را صدا کند مرغابیان به دوری‌اش عادت نداشتند در هم نخواست دامن او را رها کند تیغ آمده که از غم او سر درآورد زخم آمده که در دل ما خون به پا کند مسجد سکوت کرد، که انگار امید داشت تا دست قاتلش دم آخر خطا کند افتاد روی خاک علی؛ شیخ سعی داشت تا ضاد ضال را به درستی ادا کند ما با فمن یمت یرنی زنده‌ایم، کاش فکری به حال مردن این زنده‌ها کند تا او حدود فاصله صد قرن نوری است الا که عشق معجزه‌ای دست و پا کند ▪️ با واژه‌های از رمق افتاده آمدم می‌خواست این غزل به علی اقتدا کند* * با واژه‌های از رمق افتاده آمدم می‌خواست این غزل به شما اقتدا کند حسن بیاتانی https://eitaa.com/seyed_alemojtaba