﷽ ✨🔹داستان مَن و ما 🔹✨ فصل اول ✨دوران کودکی و نوجوان(قسمت دهم) همیشه فصل های زمستان را دوست داشتم، آن زمان که بخاری نبود،دو علاالدین داشتیم به رنگهای سبز کمرنگ و زرد کمرنگ که مادرم نفتشان می کرد و هر کدام را در یک اتاق می گذاشت، همه ما دور این دو علاالدین ها حلقه می زدیم، پاهایمان را به علاالدین می چسبوندیم تا گرممان شود، احساس می کردم هر کسی نتواند پاهایش را به علاالدین بچسباند، بازی را باخته است☺️، به همین علت می نشستم اینقدر صبر می کردم تا جایی برای من باز شود و من بروم پاهایم را بدور علاالدین حلقه بزنم، تا گرمم شود، یادمه نون می گذاشتیم روی این علاالدین تا گرم شود، بوی نان برشته کل فضای اتاق را می گرفت، بعد نان برشته با قند می خوردیم، برخی مواقع مادرم شب ها هَریسه و دُنگو روی علاءالدین می گذاشت تا فردا صبح به عنوان صبحانه بخوریم ، آخ جون شبی که مادرم هَریسه می گذاشت روی علاالدین، طاقتم طاق می شد تا صبح شود که من برم هریسه بخورم ، در زبان محلی ما به حلیم هریسه می گوییم. دُنگو هم یکی دیگر غذاهای محلی منطقه ماست، برخی شب های زمستان، برق چند ساعتی از شب نبود، نبود برق و نور علاالدین و چراغ نفتي کوچک جمع ما را گرم تر می کرد، ❌مثل این که هر چه صنعت و ساختمان و امکانات و روشنایی ها در شب ها زیاد شده است، دورهمی هایِ نشاط انگیز واقعی خانواده ها کمرنگ تر شده است.❌ می خواهم دورهمی شبهای زمستان را با کلمات کنار همدیگر قرار دهم ، همه این کلمات، تَبلور نشاط حقیقی و واقعی زیر سقف بود. که در سبک زندگی آن زمان بود. شب سرد زمستان، علاءالدین، چراغ نفتي نشستن دورهم ، با هم صحبت کردن، حواس ها پرت نبودن ، بوی نان برشته ، هَریسه ، دُنگو این همه گرمی و صمیمیت، بدون کمترین امکانات رفاهی، نتیجه نگرش ساده زیستی و مقاوت و سختکوشی مردمان آن نسل بوده است. کاش اهریمن های چشم به هم چشمی بر ما هجوم نمی آورند، زیرا د‌ورهمی های زمستان و تابستان ما دیگر زیبا نیست، بلکه بیشتر به رخ کشیدن و به نمایش گذاشتن برخی و حسرت خوردن و غصه خوردن برخی دیگر است. ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471