✨🔹داستان مَن و ما 🔹✨ فصل اول ✨دوران کودکی و نوجوان( قسمت چهاردهم‌ ) وقتی در روستایِ ما باران می آمد، بعد از باران احساس می کردم در یک شهر بزرگ اسباب بازی قرار گرفته ام. بعد از آمدن باران شرایط بازی و تفریحات سالم در طبیعت برای من فراهم می شد. در آن خیال کودکانه احساس می کردم باران، خاک و صحرا دوستان من بیرون از زیر سقفِ خانه هستند وقتی با این دوستان دورهمی داشتیم چنان لحظه های نشاط انگیزی خَلق می شد که بعد از سالها هنوز یاد آن دورهمی های دوستانه با طبیعت که می افتم لذت می برم. بعد از آمدن باران با بچه ها محل می رفتیم به دنبال پیدا کردن قارچ. وقتی در دل کوه دنبال قارچ می گشتم برخی از دوستانم مهارت خوبی داشتند و برخی اصلاً بلد نبودند پیدا کنند. و من هر بار قارچی می دیدم چنان شوقی در من ایجاد می شد که شیرنی آن حس دل انگیز هنوز در خاطرم هست‌. بهتر است والدین به ایده ها و یافته های کودکانِ خود به اندازه ای که برای آنها ارزشمند است، ارزش قائل شوند اگرچه آن ایده ها و یافته ها در نظر ما چیزهای بی اهمیت و پیش پا افتاده ای باشند. ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471