دیشب رفته بودیم دنبال پیدا کردن شیر خشک برای آسید محمد حیدر ...
بعد چند روز گشتن بالاخره پیدا شد ولی
دم بیمارستان امام رضا (مشهد) یه خانمی
بود و مادرش و دوتا بچه هاش که یکی از
بچه ها مریض بود و باید از کلیه اش
اسکن هسته ای میگرفتن و یک ماهه تو
ادار بچه خون هست و یه توده توی کلیه اش هست ...
خلاصه مادر میگفت شوهرم بیماره و
بیمه هم نداریم و خودم دارم کار میکنم
و پول این اسکن رو نداریم...کمیته هم فقط ۵۰۰ تومن داده
وقتی چشمم به بچه ی نوزاد افتاد دلم خون شد ... به خانمم گفت هرچی مدارک پزشکی هست بررسی کنه و امروز هم مریضی پدر بچه و مدارکش را بررسی کردیم و از پول خیریه بهشون کمک کردیم
ان شاالله برای خیریه یه برنامه خیلی
بزرگ و مهم داریم که به زودی
باهاتون در میون میذارم😍