چند روز قبل از چیستی اولویت در زمان کمبود برق میان خانواده و کارخانجات بزرگ صنعتی، مطالبی را نوشتم. اعتقادم بر اولویت خانواده است و بارها در سخنرانیها هم با ادبیات اقتصادی و هم اجتماعی این اولویت را اثبات کردهام.
اما همزمان لیبرالهای وطنی به تخریب و فحاشی به متن من پرداختند که چه نشستهاید که فلانی شستشوی رخت کودکان توسط مادر خانه را از تولید فولاد برتر میداند. دیگری گفت فلانی آشپزی را به تولید فولاد اولویت میدهد. آنیکی که اتفاقا در ایتا کانالی بزرگ و حزباللهی را اداره میکرد گفت چه آدم نفهمی است. فولاد که زیرساخت صنعتی کشور است را کنار گذاشته و با خانواده مقایسه میکند.
ما که سالهاست با لیبرالها درگیر هستیم البته میدانیم دفاع آنها از فولاد، دفاعشان از فولاد نیست. بلکه بیش از آن، خواهان فروپاشی خانواده هستند. خانوادهای که اساس همه تولیدات بشری است و اقتصادیترین و مولد ترین بخش جامعه بهشمار میرود.
امشب که فیلم سینمایی «داستان توکیو» را دیدم، بر ایدهام استوارتر شدم. این فیلم روایتی است از ژاپن پس از جنگ جهانی. در زمانهای که این کشور در حال صنعتی شدن است. فرزندان برای درسخواندن و کار کردن به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند و والدین در شهرهای کوچک و روستاها میمانند. چیزی شبیه به دهه ۱۳۷۰ ما.
این فیلم در واقع آغاز نامهربانی فرزندان به پدر و مادر را روایت میکند که ناشی از سبک زندگی جدید و صنعتی است. صنعتی که هیچ گاه نتوانست مقوم جریان خانواده باشد و نهایتا منجر شد به بیخانوادگی و بیهویتی عجیبی که در قرن بیست و یکم ژاپن را فراگرفته است. چندی قبل منتشر شد که در این کشور شرکتهایی پدید آمدهاند که برای جشن تولدها و مراسمات خاص، برای افراد، پدر و مادر و خواهر و برادر میفرستند. یعنی افرادی که باید نقش اعضای خانواده را بازی کنند و پول بگیرند. یعنی اولا خانواده را از بین بردهاند و ثانیا در بازار شکل مصنوعی آن را به مردم میفروشند.
ما اگر این شیوه صنعتی سازی که در دهه ۱۳۷۰ در ایران آغاز شده و شدت گرفته را ادامه دهیم، در سالهای آینده، نتیجهای جز ژاپن افسرده امروزی در انتظارمان نیست. باد کاشتن، نتیجهای جز طوفان درو کردن ندارد.
ما به نظام صنعتی مقوم نظام خانواده نیاز داریم. در این نظام صنعتی، جنس مالکیت، سبک تولید، اندازه تولید، نوع کالای تولیدی و دانشی که به تولید تزریق میشود متفاوت از شیوه تولید انبوه صنعتی سرمایهداری است.
جامعه ما ادراکی از این شیوه ندارد و با توجه به افسانههایی که توسط غربگرایان برایش روایت شده است، همچون فردی تشنه در بیابان، سراب پیشرفت صنعتی سرمایهداری را در کارخانجات بزرگ صنعتی و ذیل نظام کارگر و کارفرمایی دنبال میکند. این آگاهی هر چه دیرتر حاصل شود، زمان برای جبران کمتر خواهد شد. اگر اساس خانواده و ولایت از هم بگسلد، جبران رشتههای اخوت و بنوت و ابوت، به راحتی میسر نیست و نسلهای متعددی نابود میشود تا این خیط ولایت بازیابی شود.
پس باید سرعت عمل داشت در تغییر شیوه تولید. باید مراقبت کرد از رشتههای ولایت بین مردم و باید به سرعت صنعت مقوم نظام خانواده را معرفی کرد.
☘️کانال تحلیلهای اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی
@hamidrezamaghsoodi