نوکرت داره پیر میشه... این چند روز بارها این‌عکس را نگاه کردم و با خودم می گفتم پیر شدی پسر... راستش را بخواهید گاهی باورم نمی‌شود ۳۵ ساله شدم و فکر میکنم نهایتا ۲۰-۲۱ سال دارم و وقتی یادم می‌افتد که ۳۵ ساله‌ام، خنده‌ام می‌گیرد و می گویم باورت می شود داری میانسالی را هم رد می‌کنی...!؟ هنوز توی ذهنم شور و حال همان جوان ۲۰ ساله را دارم و در پی تجربه و آزمودنم اما حوصله و حتی توان آن سال‌ها را دیگر ندارم. از تک‌و‌تا نمی‌افتم ولی انگار دیگر دنبال عصا می‌گردم تا دستی برآن بگیرم و حرکت کنم. دلم می‌خواهد بدوم و الحمدلله که می دوم. ولی گاهی وسط کاری که با شور و انگیزه همان سال‌ها خودم‌ را به دلش انداخته‌ام، مکثی می کنم و باخودم می‌گویم تو اینجا چکار می‌کنی مرد!؟ هنوز فکر می‌کنی جوان ۲۰ ساله‌ای!؟ به این جمله که می‌رسم بغض میکنم و باخودم زمزمه میکنم که: حواست هست به موهای سفید سرم!؟ چقدر امسال از گذشته شکسته ترم!؟ نمی‌دانم خصلت این سن است یا چیز دیگری ولی خیلی اوقات دلم یک بازنشستگی زودتر از موعد می‌خواهد. نشستن زیر سایه ای کنار ساحل یک‌دریا... درست مثل همین جایی که نشسته‌ام... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046