حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شور یا سنگین دیگه رمق نمونده دیگه نفس ندارم در لحظه های اخر سر بر زمین گذارم موندن برام چ سخته رفتن برایم آسان زنجیر هم بحالم خون گرید او دو چندان من بی قرارم امشب جانم رسیده بر لب2 ......واویلتا واویلا 3..... ........ لعنت به آن حرامی طعنه ب مادرم زد با زهر کین دمادم اتیش به پیکرم زد من ناله ها کردم او خنده و شراره من دست و پا زدم او ایستاده در نظاره من بی قرارم امشب جانم رسیده بر لب2 ....واویلتا واویلا 3. . ........ بارها به هر بهانه باتازیانه می زد بر صورت و سرو دست بر کتف و شانه می زد قلبم پر از شراره من غرق آه هستم یارب نما خلاصم از بند و کینه خستم من بی قرارم امشب جانم رسیده بر لب 2 ... واویلتا واویلا شعر موسوی