قسمتی از مصاحبه خبرگزاری تسنیم با مادر بزرگوار شهید محمد حسین حدادیان🌻🌻 بعد از شهادت محمدحسین جوانی که همان شب در هیئت حضرت زهرا (س) با محمدحسین آشنا شده بود به خانه ما آمد و برایم تعریف کرد: محمدحسین را در هیئت دیدم و همان شب با هم دوست شدیم. سینه زدن‌ها و حال و هوای محمدحسین من را به خودش جذب کرد و شیفته‌اش شدم. لباسش خیس عرق بود. ساعت 11 بود که دیدیم محمدحسین می‌خواهد از هیئت خارج شود، از محمدحسین پرسیدم: فردا شب هم می‌آیی؟ گفت: بله،حتماً، من هیئت حضرت زهرا (س) را ترک نمی‌کنم. امروز فهمیدم محمدحسین شهید شده است. من در هیئت با محمد دوست شده بودم اما باورکردنی نبود که محمدحسین ظرف چند ساعت بعد از آشنایی‌مان، شهید شده باشد. او با لباس عزای حضرت زهرا(س) از هیئت خارج شد. میان هیئت از محمدحسین و دوستانش خواسته می‌شود که خودشان را به خیابان پاسداران برسانند. محمدحسین با همان عرق عزای خانم زهرا(س) که بر جانش نشسته بود، راهی می‌شود و بعد هم که شهادت محمدحسین در نزدیکی‌های اذان صبح اول اسفند ماه رقم می‌خورد. @sh_hadadian74