📜شرح فرازهای مناجات شعبانیه 📖فراز: اِلهی تَوَلَّ مِنْ اَمْری ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِكَ عَلى مُذْنِب قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ؛  خداوندا، آن‌گونه كه تو شایسته‌اى كارهاى مرا به عهده بگیر و فضل خود، رابرگنهكارى كه نادانى‌اش او را در خود فرو برده است، جارى ساز. خداوندا، مقتضاى یك عمر گناه و معصیت آن است كه مرا عقوبت كنى، چرا كه جواب گناه تكریم و پاداش نیست. پس شایستگى براى پاداش ندارم بلكه باید تنبیه شوم، ولى تو شایسته احسان، كرم و گذشت هستى. اگر بیامرزى هیچ‌كس به تو اعتراض نمى‌كند، پس به گونه‌اى كارهاى من را سامان بده كه سزاوار آن هستى. تو به مقتضاى كرم و آمرزش خود با من برخورد كن نه به مقتضاى گناهان من. در این‌جا حالت انبساط خاطر، انس و امید به انسان دست مى‌دهد، چرا كه حالات ما متفاوت است. گاهى اقتضا مى‌كند كه به اسماى جلال توجه كنیم و گاهى به اسماى جمال، مثلا كسى كه گرفتار دشمنى ظالم شده به قهاریّت و جباریّت الهى توجه مى‌كند و نمى‌گوید اى خداى مهربان و بخشنده، بلكه مى‌گوید اى خداى قهّار و منتقم از این دشمن انتقام بگیر. وقتى از او رحمت و بخشش طلب مى‌كند او را با اسامى غفور و رحیم یاد مى‌كند. بیش‌تر از نصف مناجات شعبانیه درخواست پاك شدن از آلودگى‌ها و بقیه آن نام بردن از كمالات و صفات عالى الهى است كه به امید افاضه بركت و رحمت خوانده مى‌شود. پس بخش اوّل زمینه‌ساز است چون بیش‌ترین كلمه‌اى كه در آن بخش به كار رفته عفو و مشتقات آن است. انسان آرزو دارد به مقامات و كمالات و لذات و خوشى‌هابرسد. اگر براى انسان شرایطى را در نظر بگیریم كه بر خلاف این جهان محدود، داراى مبدأ و سرچشمه‌اى نامحدود باشد، مثلا هر چه كه ببخشد چیزى از او كاسته نشود و هر كارى كه بخواهد انجام دهد هیچ مشكلى براى او پیش نیاید در چنین شرایطى اظهار حاجت‌هاى كوچك و حقیر، زیبنده نخواهد بود. اینک توجه كنید به دریاى بى‌كران لطف الهى كه: لا تَزیدُهُ كَثْرَةُ الْعَطاءِ اِلاّ جُوداً وَ كَرَما. در این جا لازم نیست كه امیدهایتان را محدود كنید، چرا كه از دریاى رحمت او هیچ كم نمى‌شود. در این فراز از دعا، مطلب جدیدى به نظر مى‌رسد و آن این‌كه، خدایا نسبت به كسانى كه گنهكارند تفضّل مى‌كنى آن‌ها در اثر جهل و نادانى مرتكب گناه شده و به بى‌راهه مى‌روند. آن فضلى را كه نسبت به گنهكاران جاهل روا مى‌دارى، متوجّه من نیز بفرماى. بى‌تردید، همه گناهان برخاسته از جهل است، ولى نه جهل نسبت به اصل گناه، بلكه نسبت به نتایج و تبعات گناه؛ زیرا اغلب گناهانى كه مرتكب مى‌شویم از روى جهل به نتایج گناه است، اگر كسى توجّه داشته باشد كه این گناه او را از چه سعادت‌هایى محروم مى‌كند و اگر راه بندگى را بپیماید چه سعادت‌هایى نصیب او مى‌گردد، مرتكب گناه نمى‌شود.پس گنهكار در جهل فرو رفته و نمى‌داند عواقب و مراحل بعدى گناه چیست نمى‌داند گناه موجب كفر و انكار است تا جایى كه حتى اگر او را تا پاى چوبه دار ببرند حتى حاضر نیست یك بار طلب آمرزش كند. شاید روزگارى اهل نماز، عبادت و شب زنده‌دارى هم بوده است، ولى گناه او را به این روز انداخته است. بارى، چنین كسى بخشیده نمى‌شود، چون بخشش او خلاف حكمت و ابطال فلسفه خلقت است كه مى‌فرماید: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا. بنابراین اگر خداوند این افراد را كه حاضر نیستند به هیچ وجه عذرخواهى كنند مورد بخشش قرار دهد، چنین كسانى را با كسى كه از روى غفلت مرتكب گناهى شده است با یك چشم نگریسته و این خلاف حكمت الهى است. جهلى كه موجب گناه شده و اكنون گنهكار به خود آمده و به عذرخواهى پرداخته است قابل بخشش مى‌باشد و این امید در او به وجود آمده كه طلب بخشش مى‌كند. در این فراز، علاوه بر اقرار به گناه و درخواست رحمت كه در فرازهاى قبل هم به آن‌ها اشاره شده بود به عنصر جهل نیز تكیه مى‌شود و مى‌گوید: گرچه من گنهكارم و مستحق عقوبت ولى چون از روى جهل و نادانى بوده، تفضّل خود را شامل حال من بنماى. @sh_hosein