چشم هایش را باز کرد. هنوز ضریح در دستانش بود. نمیدانست چقدر از زمان گذشته فقط میدانست تمام روزهای زندگی‌اش از ذهنش گذشته بود. صدای روح الله در عمق وجودش پیچید. _زینب، اگه رفتیم کربلا حاضری حلقه هامون رو بندازیم حرم؟ _وای روح الله، معلومه که نه. حلقه ازدواجمون تنها چیز مشترک بین من و توئه. _ولی اگه حلقه هامون رو بندازیم داخل حرم، عشقمون جاودانه می شه ها! 🌿دلتنگ نباش زندگینامه شهید مدافع حرم روح الله قربانی @sh_hosein