📜شرح دعای ابوحمزه ثُمالی 📖فراز:الحمد لله الذى أدعوه فيُجيبنى وإن كُنتُ بَطيئًا حينَ يَدعُون؛ «حمد برای پروردگاری است که هرگاه او را بخوانم، او فوراً مرا اجابت می کند.» «أدعُوهُ فيُجيبُنى» مضارعی است که دلالت بر استمرار می کند؛ یعنی مقتضای حال خداوند و خصوصیت خداوند این طور است که هرگاه او را بخوانیم، او اجابت می کند. در اینجا «أدعُوهُ فيُجيبنى» استقبال نیست؛ معنایش این نیست که من او را می خوانم و او یک سال دیگر یا دو سال دیگر جواب میدهد. استمرار حالی یعنی موقعیت حال در ابد و ازل استمرار دارد و همیشه حال است و همیشه این صفت برای شخص ثابت است و هیچ وقت از او جدا نمی شود. پس این صفت هم برای او هست و هم برای ما. می فرماید:«حمد، مخصوص آن خدایی است که وصف او این است که هرگاه او را بخوانم جواب مرا میدهد». حالا اینکه او چه جوابی میدهد، بماند؛ بالأخره بی جواب نمی گذارد و چیزی میگوید، حال یا بر وفق مراد یا بر غیر وفق مراد! این طور نیست که گاهی چرت بزند لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ». (سِنَةٌ) به معنای چرت است؛ یعنی چرت و خواب او را نمیگیرد و هرگاه کسی او را بخواند: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ، جواب او را فوری میدهد! «و إن كُنتُ بَطيئًا حينَ يَدعُونى!» ولی مسئله اینجا است که از آنطرف، هر وقت او ما را بخواند ما جواب نمیدهیم ما بطی هستیم، ما سستی می کنیم، ما تکاهل می کنیم، ما امروز و فردا می کنیم! می گوید:«به فقیر کمک کن!» میگوییم:«حالا ببینیم چه می شود.»می گوید: بلند شو و نماز بخوان میگوییم:«دیر نمی شود.» وقت اذان وقت دعوت او است؛ این الله اکبری که فوراً مؤذن در اول وقت می گوید، دعوت او است. پیغمبر هر وقت که با افراد مشغول صحبت و... بودند و نفس حضرت از ارتباط با کثرت مقداری ملال به خود می گرفت، می فرمودند: «أرحنا يا بلال؛ ای بلال ما را راحت کن این ارتباط با کثرت، نفس ما را گرفته است و نفس ما را به ملالت آورده است. همین که صدای مؤذن بلند میشود، تفاوت حالات ائمه و اولیای الهی با سایرین در اجابت دعوت خداوند به ملاقات با خود در نماز پروردگار میرسد که ای بندگان بیایید! الآن وقتی است که فیاضیت من میخواهد به تمام عوالم کثرت تنازل كند؛ الآن وقتی است که جود من میخواهد سرازیر بشود؛ الآن وقتی است که رحمت من میخواهد سرازیر بشود این موقع، موقع اذان است. ما که مرخص هستیم! این مطلب شوخی نیست؛ یک واقعیت و حقیقتی است که آنها در ادراک این وقت، چه مسائلی را می دیدند که همین طور نگران رسیدن وقت زوال بودند و نگران غروب شمس بودند. در احوالات امام مجتبی علیه السلام داریم همین که موقع نماز میشد، حالات غیر عادی از آن حضرت بروز و ظهور پیدا می کرد! این به خاطر این است که دیگر موقع دعوت خدا آمده است؛ اگر به ما بگویند که میخواهید به دیدن خدا بروید؛ اینجا دیگر آنجایی است که فکر به آنجا راه ندارد فقط امام مجتبی علیه السلام است که این مسائل را میفهمد و این مطالب را ادراک میکند. لذا نزدیک وقت نماز که میشد، از حضرت سؤال می کردند: «چرا این گونه میشوید؟! حضرت می فرمودند: «آخر شما نمی دانید که الآن میخواهم به ملاقات چه شخصی بروم!» «و إن كُنتُ بَطيئًا حينَ يَدعونى!» عجیب اینجا است که ما باید برای چنین دعوتی سر از پا نشناسیم؛ اما در اینجا قضیه برعکس شده است! او دارد دعوت میکند و ما دست روی دست می گذاریم و می گوییم: حالا ببینیم چه می شود، فعلاًافطار كنيم تا إن شاءالله بعد، فعلاً این مهمانی را راه بیندازیم، فعلاً ...! این مسئله از کجا است؟! چرا اینطور است که به جای اینکه از آنطرف ناز و کرشمه و عشوه و استکبار و كبريائيت و... باشد، اما میبینیم فوراً اجابت است؟! عجیب است! همین که می گویی یا رب، قبل از یا رب، لبیک او آمده است؛ هنوز یا رب نگفتید، «يُجيبنى و لبیک» آمده است؛ اما از این طرف که همه بیچارگی و عجز و نیاز است، «بطيئًا» آمده است! و خیلی باحوصله می گوییم: ما مقام کبریائیت داریم، ما به این زودی که سر فرو نمی آوریم! خدا هم باشد باید برای ما کارت و نامه فدایت شوم بفرستد! مگر ما به این زودی از این مقاممان تنازل میکنیم؟! پس حمد امام سجاد عليه السلام در اینجا به خاطر همین است. میفرماید: «الحمدلله الذى .... حمد مخصوص آن خدایی است.... در جایی حمد می گویند که ستایش و محمدت و ارزشی هست. پس ارزش اینجا است که آن کسی که ناز و عدم احتیاج و استغنای ذاتی دارد و هستی او واجب است و تمام محامد در عالم وجود اختصاص به ذات او دارد،«فيُجيبنی» است و فوراً اجابت میکند. «الحمدلله» به این جهت است که با این حال که از این طرف فقر و بیچارگی و کثرت و اتکای به او و امکان ذاتی است و هیچ صفتی از صفات کمالیه نیست الا اینکه منشأش از او است، ولی «بطيئًا حين يدعونی» است، یعنی تکاهل و سستی است! آیا این خدا جای حمد ندارد؟! @sh_hosein