تِزورونی اَعاهِدکُم به زیارت من می‌آیید، با شما عهد میبندم تِعِرفونی شَفیعْ اِلکُم می‌دانید که من شفیع شمایم أسامیکُم اَسَجِّلْهِه أسامیکُم اسامیتان را ثبت می‌کنم هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید وَ حَگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می‌آیید یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران! تواسینی شَعائرْکُم عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد تْرَوّینی مَدامِعْـکُم و اشکهایتان مرا سیراب می‌کند اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید