_ من‌غربت‌وتنهاییِ‌پدرش‌علےرا،ديده‌ام! وقتیکوفيان‌باشمشيرهای‌آخته‌به‌خيمه‌اش ريختندوقصدجانش‌راکردند. تو،به‌قدرمن‌عراقِ‌عرب‌رانمی‌شناسی‌کيان! معاويه‌وعمروعاص‌بر،اشترجهل‌کوفيان‌سوارند. آن‌ها‌بازی‌را،درصفين‌بردند. عراق،روزی‌فتح‌شد‌که‌ قرآن‌های‌مکرِعمروعاص‌برنيزه‌رفتند... ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌_________ [‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌مختارنامه]