.
🔴 عجوزه فریبکار، چگونه سر تیم ظریف کلاه گذاشت!
🔹قسمت اول
این روزها هر چند کوس رسوایی برجام عالم گیر شده و روحانی و تیم مذاکره کننده اش تلاش می کنند تا این مرده را زنده نگه دارند اما هنوز جا دارد تا ابعادی از چگونگی تحمیل این ترکمنچای را مورد بررسی قرار دهیم.
رهبر انقلاب که از همان ابتدا بارها اعلام کرده بودند به این مذاکرات خوش بین نیستند، حتی خطوط قرمز مذاکرات را علنی کرده بودند تا تیم مذاکره کننده را بیشتر به مقاومت در برابر مطالبات غربی ها وادارند، در بیاناتشان به یک نکته روان شناختی هم اشاره کرده اند.
ایشان خطاب به مذاکره کنندگان ایرانی که محو روابط احساسی با تیم فریبکار آمریکایی شده بودند، فرمودند: «به مسئولین گفتیم به طرف مقابل اعتماد نکنید، به لبخند او فریب نخورید، به وعده نقد که می دهد ــ وعده نقد، نه عمل نقد ــ اعتماد نکنید، [چون] وقتی خرش از پل گذشت، برمی گردد و به ریش شما می خندد! اینقدر اینها وقیحند.»
اما تیم مذاکره کننده آمریکایی با چه شیوه ای توانسته بود اعتماد مذاکره کنندگان ایران را جلب کند؟ پاسخ را از میان نوشته ها و مصاحبه های مذاکره کننده ارشد آمریکایی (وندی شرمن) با اندیشکده آمریکایی "آسپن"، انديشکده بيکر دانشگاه "رايس"، نشریه "فارن پالیسی/ Foreign Policy"، نشريه "فارن افرز/Foreign Affairs" و کتاب خاطراتش برایتان روایت می کنم. حتما به یاد دارید که وندی شرمن در گفتگویی توهین آمیز، بخشی از ژن ایرانی ها را همراه با فریبکاری دانسته بود.
🔹آنچه در ادامه می خوانید، تماما به نقل از وندی شرمن است:
«مذاكرات ١+٥ ماه نوامبر در ژنو سوييس از سر گرفته شد. من احساس كردم كه ايجاد يك رابطه صميمانه شخصي در روياروييهاي روزمره با ايرانيان بسيار كارساز است. مشكل اساسي اينجا بود كه من هنوز هم نميتوانستم با همتايان ايرانيام مصافحه كنم و دست بدهم... اما اين موضوع يك جا به داد من رسيد تا بتوانم باب گفتوگويي باز كنم. يك روز در طول استراحت مذاكرات، من به سمت عراقچي و تختروانچي رفتم تا با آنها در مورد ناتواني در مصافحه گفتوگو كنم. به آنها گفتم كه من در يك محله يهودينشين بيرون شهر بالتيمور بزرگ شدهام و بسياري از همسايگانم يهوديان متدين ارتدكس بودند كه برخي از آنها مانند مسلمانان محافظهكار، از لمس كردن هر فردي از جنس مخالف به جز همسر، فرزند و والدينشان خودداري ميكنند.
عراقچي و تختروانچي اول كمي جا خوردند، اما با ادامه داستان من، آنها هم كمكم با دقت و علاقه بيشتري به حرفهايم گوش دادند. آنها خبر نداشتند كه رسومشان شبيه به يهوديان ارتدكس است و صحبت در مورد ناخوشايند بودن نحوه تعارف و مصافحه، اهميت خودش را نشان داد. آنها مقداري از گذشته من را فهميدند. حالا ميتوانستند كمي مرا واضحتر از قبل درك كنند: من نه تنها نماينده ايالات متحده يا يك فرد غيرقابل لمس از جنس مخالف بودم بلكه يك انسان بودم كه براي هنجارهاي فرهنگي آنها احترام قايل بودم. ايجاد يك زمينه مشترك با ايرانيان، اهميت ويژهاي داشت، چرا كه به لحاظ سياسي و حتي روانشناسي، پژواك گفتوگوها در ذهن امريكاييها با ايرانيها كاملا متفاوت بود.»
«ما اکنون در مذاکرات با ایران به اسم کوچک همدیگر را صدا میزنیم و به انگلیسی صحبت میکنیم چیزی که خیلی با قبل فرق دارد و گفتگو را بسیار راحتتر کرده است؛ ما خانوادههای همدیگر را نیز میشناسیم و هر وقت لازم باشد به هم ایمیل یا تلفن میزنیم . هم اکنون به مراحل بسیار حساس و سخت رسیدهایم و ایرانیها باید تصمیمهای بسیار مهمی را اتخاذ کنند. مذاکرات با زبان انگلیسی و بسیار ساده و روان انجام میشود، در صورت نیاز به هم ایمیل میزنیم و یا تلفنی حرف میزنیم تا کارها را با هم هماهنگ کنیم.»
🔹 ... ادامه در بخش دوم
#کانال_شبکه_عماریون
@shabake_ammarion