ا ﷽ا |قهرمانان اتاق هفت| |منزل هشتم| ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ جالب‌ترین قسمت سیادت بچه‌ها اینجا موقع نماز جماعت معلوم می‌شود. ما با چند تا بچه کوچک معمولاً جایی در صفحه‌های جماعت نداشتیم ولی اینجا ما صف بودیم و امام جماعت به ما وارد می‌شد. امام جماعت هم مثل بقیه حواسش پرت نمی‌شود الحمدلله. . . درست است که با الله اکبر امام که به سختی به گوش می‌رسد، همهمه جمعیت می‌خوابد ولی صدای بچه‌ها آرام نمی‌شود. اصلاً مادرها دلشان خوش است که بچه‌ها اینجا هستند گرچه آنها را نمی‌بینند هر از گاهی یک بچه از سجاده امام جماعت رد می‌شود. پسرک مکبر که ظاهر ساده‌ای دارد با صدای زیر کودکانه چند شب به ما کمک می‌کند. اوج سیادت آنجاست که شب هشتم خود امام جماعت بچه به بغل می‌آید !!کودکش را کنار سجاده می‌نشاند و تکبیر می‌گوید. اول فکر می‌کردم اینجوری که نمی‌شود و خودمان باید احترام به نماز را به بچه‌ها یاد بدهیم اما دو شب آخر انگار خودشان یاد گرفته بودند. همین که ما حرف نمی‌زدیم کم کم آرام‌تر می‌شدند و از جلوی مهرها کنار می‌رفتند.خبر رسید که در نماز جماعت آقایان شب اول کسی اعتراض به شرایط بچه‌ها کرده و عزیزان طلبه جوان او را مجاب کرده‌اند. نمی‌دانم چه گفته‌اند. ما درتغییر روزگار یک سری اخلاق‌ها را بلد نیستیم.آن زمان‌ها که بزرگترها سید بودند و بچه‌ها حقیر، ظاهراً احترام به بزرگترها را بلد بودیم.حالا که می‌خواهیم کرامت را به کودکان برگردانیم که نباید بزرگترها را حقیر کنیم. ولی متاسفانه این را هم بلد نیستیم. امیدواریم شیطان از این نقطه ضعف ما قبل از اینکه راه حل خلاقانه جدیدی برایش پیدا کنیم سو استفاده نکند. پسرک سقای اتاق هفت با دشداشه سفید و مشک، از شب نهم با اصرار به همه آب می‌دهد و طبیعی است که بچه‌ها دائم محتاج سرویس بهداشتی می‌شوند. دختر من خود را دستیار او کرده است و دیگر نه به نقاشی فکر می‌کند و نه به بازی فقط آب می‌دهد و آب می‌خورد و بعد. . . شب عاشورا سقا نیامده است و دخترم سرگردان می‌شود تا کاری برای خودش پیدا کند. اینجا مادرجوانی ست که بچه هایش بزرگ شده اند و برای ما پیش کسوت است.هر روز مقدار زیادی لقمه‌های مختلف درست می‌کند .نان وپنیر و خیارونان و حلوا و... کم کم بچه‌ها او را شناخته‌اند از راه که می‌رسد می‌روند جلویش می‌ایستند تا لقمه‌شان را بگیرند.می‌گوید همسرش این لقمه‌ها را نذر ارباب کرده است خدا خیرش بدهد واقعا کمک بزرگی در حق مادرهاست. این را فقط خود مادرها می‌دانند... اینجا همه در بچه داری به هم کمک می‌کنند .کودکی را دونفری در پتو تاب می‌دهند تا بخوابد. آن یکی آروغ نوزادخواهرش را می‌گیرد. این یکی باردار است وبچه های ۱۰ ساله در نگهداری کودک سه ساله‌اش همراهی‌اش می‌کنند. روز نهم یکی از دوستان که این چند روز تهران مهمان جلسات رایة العباس بوده و امروز برای اولین بار وارد اتاق هفت شده است، می‌گوید " اینجا چه خوب است!! ما هر شب با این چند تا بچه کنار دیگران همه اش عذاب وجدان داشتیم که بچه‌ها حواس دیگران را پرت می کنند و آزارشان می‌دهند." 🔴✨شادرانه؛ اولین شب شعر مجازی مادرانه✨ 🆔 @shadarane