33.05M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
هیچ کس نیست بفهمد دل بیمارم را در پس پرده ببیند همه اسرارم را سر‌کشد زهر غزل‌های جنون آمیزم آن قسم خورده که آتش زده افکارم را بِگُریزم خودم از خود بزنم ریشه‌ خود بُکشم غمزه‌ی آدم‌کش سربارم را با غم از آه جگر سوز طنابی بتنم تا ببیند همه‌ شب این دل بر  دارم را از غم دوری او عاشق و شاعر شده‌ام کاش بیرون کند از دل غم اشعارم را دل من تنگ و دلش سنگ و شبی مهتابی_ بسرایم همه شب راز دل زارم‌ را بزند داغی مُهر از لب خود بر لب من از تب من به لب آرد همه اقرارم را 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky