می کند آشفته ام، همهمه ی خویشتن کاش برون می شدم، از همه ی خویشتن می کشد از هر طرف، چون پر کاهی مرا وسوسه ی این و آن، دمدمه ی خویشتن پنجه در افکنده ام، در دل خونین خویش گرگ وش افتاده ام، در رمه ی خویشتن باده ی نابم گهی، زهر هلاهل گهی خود به فغانم از این، ملقمه ی خویشتن طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق تا کُنَدَم بیخود از، زمزمه ی خویشتن مست و خرابم امین، بی خبر از بود و است از که ستانم بگو! مظلمه ی خویشتن 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌷 گلچین بهترین شعرهای فارسی 🌷 گلچین موسیقی ✅ انتشار سروده های شما در کانال 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @shaeranehayemahkhaky 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺