(
شَبانِ شاعر)
من شَبان*سادهی اربابم،
واژهها را به چَرا بردهام
تا سبزههای تُرد هستی را بِچَرند.
من شَبان سادهی اربابم،
خسته که میشوم
چپق تنهاییَم را
چاق میکنم.
من شبَان سادهی اربابم،
روحم که گرسنه میشود
فتیر احساس را
در ماست خیال تَریت میکنم.
من شَبان سادهی اربابم،
سبک که میشوم
زیر سایهی تک درختِ کَکیچال
قیلولهی بیداری میروم.
من شَبان سادهی اربابم،
نفرت که از دور زوزه میکشد
عصای قلم را میگردانم
مبادا!
زُبدهترین معنای واژهام را بِدَرَد.
من شَبان سادهی اربابم،
غروب که میشود
بر واژهها "هِی" میزنم
"هِی...هِی...هِی..."
برویم،
ارباب منتظر است.
*شبان: چوپان
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
✅️ عضو کانال
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky