کافه شعر
ٺو ای آ.غوشِ امن من، مرا بی پرده اغــوا ڪن میانِ ڪلبـه یِ جـانٺ ، من دیوانـه را جـا ڪن. مـرا با خــود ببر آنجا ، ڪه ٺنهـا باشی و باشم مرا در عمقِ آ.غــوشٺ ، مرا اینڪَونه ٺنهـا ڪن. 🫀🫂