آنچنان کز رفتن گل خار می ماند به جا از لباس نو کش شلوار می ماند به جا دکتر جراح گر باشد حواسش پرت پرت در شکم ها قیچی و ابزار می ماند به جا بازی فوتبال می گردد تمام و بعد از آن چند تا گل با سه تا اخطار می ماند به جا از هزاران جنگ و صلح و اتفاق خوب و بعد از صدا ، سیما فقط اخبار می ماند به جا چون بود پندار و گفتار تو نیک ای باخرد با یقین گویم فقط کردار می ماند به جا دکتر و دندانپزشک و نخبه ها مان رفته اند در مطب ها منشی و بهیار می ماند به جا چون که رفت از سینما فردین و ایرج قادری عبدی و مهرانفر و گلزار می ماند به جا با چنین سرعت که در تخریب باغ و جنگلیم بعد از این باغ و گل و اشجار می ماند به جا ؟ با چنین رعدی که اجرا کرد در تهران پلیس خنجر و شمشیر و ضامن دار می ماند به جا مال ما را دزد برد و مالخر آن را خرید داخل پرونده ها اقرار می ماند به جا تازه آن هم بعدِ چندین سال رفت و آمدن بحثِ حاشا کردن و انکار می ماند به جا جای زخم دشمنان راحت ز یاد ما رود جای زخم دوستان دشوار می ماند به جا بس گران گشته اجاره خانه ها در شهر ها بهر اسکان در طبیعت غار می ماند به جا چون عروسی می شود اتمام و مهمان ها روند دستمال و میوه در تالار می ماند به جا آمبولانس آمد و همراهان را با خویش برد در خیابان ناخوش و بیمار می ماند به جا تا وزیر کار داریم و وزارتخانه اش در وطن یک آدم بیکار می ماند به جا ؟ آدمی گر روزمزد و کارگر باشد فقط رد سیلی بر رخ و رخسار می ماند به جا از جدایی های نادر گفت با سیمین فقط از همین اصغر دو تا اسکار می ماند به جا از صدا سیمای تکراری ما در یاد ها یانگوم و هم یوسف و مختار می ماند به جا متروپول را ساخت باقی گشت فانی پارسال از چنین سازه فقط آوار می ماند به جا چند سالی هست حال مردم ما خوب نیست زخم این بار گران ناچار می ماند به جا @shaeranehowzavi