🌺 زنی که در جَلَواتش هم به انتفاضه یقین دارد دوتا کبوتر صلح‌آمیز در انزواش کمین دارد میان آتش نمرودان اگرچه سر به هوا دارد نگاه غامضی اما نیز به سمت و سوی زمین دارد صراط منحنی از عینک پلی است بین دو چشمِ او که زیر سایه‌ی ابروهاش دوتا بهشت برین دارد هزار آیه به لب‌هایش هزار وحی در آغوشش از آن دو گوشِ خود آویزان دو جبرئیلِ امین دارد مرا بحبس در آغوشت میان میل و النگوهات کجای این در و دروازه شباهتی به «اوین» دارد؟! تو بهترینِ قفس‌هایی، خوشاترینِ هوس‌هایی تو رگ‌ترین رگِ ممکن را که سخت میل به «فین» دارد، به زن‌ترین زدنِ رایج بزن به تیغِ سرانگشتت که پای تا سرِ انگشتت رکوردهای «تَرین» دارد هزارتوی جهانت کو؟ سپاه معجزه‌هایت کو؟ کجاست لشکر موهایت که قصد ارتش چین دارد؟ بگیر هرچه که دارم را، بگیر هرچه ندارم را "سوارِ اسب خیالاتش" چه احتیاج به زین دارد؟! بریز هرچه که را بیرون، بچک دهان مرا از خون چه چکه‌های عظیمی که دهان به یُمنِ همین دارد مرا فرو خفه در غرقت! مرا غروب کن از شرقت! که صبح‌گاهِ جهان گاهی هوای بازپسین دارد پسا معاشقه با عشقش! پسا مجادله با جودش! پسا معادله با عودش! پسا چنان که چنین دارد! به شهرهای سر راهم دوتا پرنده نخواهم داد که زیر بال و پر یکّیش سلاح صلح کمین دارد... @shaeranehowzavi