بر کویر لب من خندهٔ تلخ سِله هاست بر لبم خنده ولی در دل خونم گله هاست از دلم قافله در قافله آه است روان کاسهٔ اشک به دستم پی این قافله هاست آن که را عزم دل آنجاست که دلدار آنجاست پای دل را چه خیال از ستم آبله هاست؟ بُعد منزل نبود گرچه میان من و دوست هر چه من می کشم از محنت این فاصله هاست در سؤال سِله ها از تو بسی مسئله هست ای که یاد تو مرا ذکر همه نافله هاست کاغذ باطله ای بیش نه این شعر من است در فراق تو دلم خوش به همین باطله هاست @shaeranehowzavi