به انگشتان بریده سردار/ و اشاره اش به ماه حتی گنجشک ها در نطنز لانه دارند و مرغابیان با آب سنگین اراک همسایه اند اما کبوتران هیروشمیا هنوز لال به دنیا می آیند و درختان ناکازاکی میوه های تالاسمی می زایند ای مجسمه ی آزادی که با مشعل تو چهارگوشه ی جهان را به آتش کشیده اند و هنوز در کربلا خیمه ها و در غزه بیمارستان ها و در کرمان دخترکی با کاپشن صورتی و گوشواره ی قلبی دارد می سوزد اما به بی قراری باد و پرچمی که تکان می خورد در گلزار شهدا به صدای شهید باکری که از پشت بیسیم دعوتم می کند به آن سوی باغ به انگشتان بریده ی سردار و اشاره اش به ماه به تنهایی مولا و درد دلش با چاه سوگند می خورم که بر نمی گردم از این راه به امریکا بگویید که عصبای باش و از این عصبانیت دارد گره کراواتش را شل می کند اینجا دلی است اینجا دلی ست که دخیل بسته به دریا و پیاده راهی کربلاست اینجا ایران است که خورشید در نام احمدی روشن و ماه در مقنعه ی آرمیتا و خلیج فارس موج می زند در شناسنامه ی این ناخدای کنگی با بوی تند اسفند و زیتون زنگبار با بوی ادویه ی تند هند و زیتون زنگبار پدر لنج را دوباره به آب می اندازد شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403 @shaeranehowzavi