ای با جهان به صلح رسیده با ما به صلح باش دمی چند گاهی نگاه کن که ببینی ما را احاطه کرده غمی چند در خلوتیم و راه گریزی از این حصار تنگ نمانده است مهمان کن این خیال‌ترین را گاهی به دلخوشی، قدمی چند ما را امید نیم‌نگاهی - از آن دو چشم مست؛ تمناست در انتظار، بلکه ببارد - از چشم‌های تو کرمی چند گیسوی تو اگرچه پریشان گیسوی تو اگرچه پر از شب ما زنده‌ایم تا که بمانیم گم‌گشتگان پیچ و خمی چند مانی تو را به نقش درآورد سعدی تو را به شعر درآورد باشد که یادگار بماند در وصف چشم تو قلمی چند... @shaeranehowzavi