واژه ها بر ورق به رنگ سیاه ،داغدار امامشان هستند مجلس اشک در سرای کتاب، صوت قرآن بی زبان هستند پایه ی دانش است بابا، آب یاد گار از امام پنجم ما یاد سجاد و تشنگی ها که بر لب مدرسه روان هستند تخته می گفت: بچه ها گاهی بر تن من حدیث می بارد شوق نقلش برای مادرهاست سوی خانه اگر دوان هستند گفت کودک تراش من گرد است می کند تیز هر مدادم را یاد می آورد سپر را و این قلم های من سنان هستند گرد مهر نمازخانه امان بوی خاک بقیع را دارند مکه و کربلا نجف مشهد همه با هم که یک دهان هستند صحبت پیر با جوان شده ساز شاهدش هیئت محله ما پای منبر نشسته وقتی هم همه در فصل امتحان هستند هفت بیتم به یاد هفت تا تیر ،داستان امام را آورد آشنایان قصه از اینجا همگی عاشق کمان هستند @shaeranehowzavi