من تقلب کردم
آمده بودم فقط شانه های مادرت را بمالم و بگویم همه دوستان ندیده میثاق دارند دعایش می کنند. آمده بودم برایت تربت و آب زمزم و نیسان دعا خوانده بیاورم.
اما مادر نازنینت مرا به پشت پنجره آی سی یو دعوت کرد.
من تقلب کردم. قرار نبود اولین ملاقاتمان پشت پنجره آی سی یو باشد و به چشمان نیمه بازت زل بزنم و دانههای درشت اشک مادرت را ببینم و با صدای بلند حدیث کسا بخوانم. نمیدانم تو از کدام زاویه نگاهم می کردی.
من به معجزه ایمان داشتم.
میثاق صبور و کتوم من، حتم دارم دل مارال بیشتر برایت تنگ شده بود و بیشتر منتظر معجزه بود.
اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا😭
@shafaghghotb