• 🔸آقا امیرالمؤمنین یه دشمن خونی داشتن که طی دوران حکومتشون ضربه‌های زیادی ازش خوردن؛ این آدم به قدری خبیث بود، که حتی خود پیغمبر درموردش فرمودن هروقت این رو با معاویه کنار هم دیدید، از هم جداشون کنید؛ چون اینها هیچ وقت برای کار خیر نمیرن سراغ هم!! 🔹یه جورایی، بازوی راست که چه عرض کنم، یکی از رگ‌های حیاتی معاویه حساب می‌شد! 🔸بعد از کلی نبرد، بعد از کلی فتنه، بعد از کلی جنگ روانی، بعد از کلی زخمی که به امیرالمؤمنین و حکومت امیرالمؤمنین زده بود، یک بار، یک جا، یک فرصت طلایی برای امیرالمؤمنین پیش اومد که یک بار برای همیشه شر این ملعون رو کم کنن! 🔹ذوالفقار رو کشیدن و راه افتادن تا خونش رو بریزن. اون ملعون، عمروعاص، موقع فرار از دست امیرالمؤمنین مطمئن بود گیر علی بیفته تمومه! فقط یه راه مونده بود؛ 🔸دونه دونه لباس هاش رو از تنش درآورد و لخت مادرزاد ایستاد جلوی امیرالمؤمنین!! امیرالمؤمنین تا فهمیدن اون ملعون چه غلطی کرده، بیخیال این فرصت طلایی شدن، فورا چشم‌هاشون رو بستن و برگشتن!!! 🔹یعنی تو چشم امیرالمؤمنین، قبح یه نگاه حروم، ضرر یه نگاه حروم، از حیات نحس و کثیف یکی مثل عمروعاص بیشتره!! 🔸بیشتر از این حرف نمی زنم؛ اونی که به شنیدنش نیاز داره خودش می‌دونه چی میگم... ✨ان شاءالله زندگیت امیرالمؤمنینی باشه رفیق ________ 💠 اینجاازعلی‌بخوانیدوآل‌علی‌(؏) 👇 https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6