• می‌دانید اشکال کار کجاست؟ صبح جمعه‌ای بیدار می‌شویم، شاید... سلامی می‌دهیم، شاید... دعای ندبه‌ای می‌خوانیم شاید... اشکی می‌ریزیم، شاید... العجلی می‌گوییم، شاید.. لبی به چای تر می‌کنیم، حتما! صبحانه‌ای می‌خوریم، حتما! استراحتی می‌کنیم، حتما! انجام می‌دهیم هرکاری را که شیرین تر بشود روز تعطیل‌مان، حتما... و غروب می‌شود.. آهی می‌کشیم، شاید.. این جمعه هم نیامدی می‌گوییم، شاید.. و باز مشغول می‌شویم به زندگی خودمان، حتما... و فراموش می‌شود، تا صبح جمعه‌ای دیگر، و نمی‌فهمیم، که انتظار فرق دارد با هر ازگاهی، ناز کشیدن؛ ظهور، فرق دارد با دست از ناز کشیدن.. انتظار، همان جای زخم‌های تیشه است به دست فرهاد.. انتظار، همان چشم نابینای یعقوب است، به راه یوسف.. انتظار، همان جای گلوله است به تن مجاهدی از خانه دور... انتظار، همان تاولی روی تاول است، به پای زائر حسین.. انتظار یعنی برویم، بجنگیم، کنار بزنیم خارها را، و خار صفتان را، و زخم برداریم، و از دست بدهیم هرچه داریم، و دست نکشیم، و پیش برویم، و باز زخم برداریم، و از دست بدهیم، و از دست بدهیم، و از دست بدهیم، و به دست آوریم مهدی فاطمه را... اما خوشیم به توهم انتظارمان؛ و جای گرم و نرممان؛ و نبود مولایمان... ________ 💠 اینجاازعلی‌بخوانیدوآل‌علی‌(؏) 👇 https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6