-دخترکی دیروز در تاکسی با نگاه کردن به عکس با بی‌شرمی و لحنی تمسخر آمیز گفت: اِ شهید حسابش کردن... قلبـم از شنیدن چنین جمله‌ای گرفت. سر و وضعش که لیاقت جواب دادن نداشت ، تنها برگشتم و نگاهش کردم تا از حرفهای پراکنده و بی مغزش دست بردارد. کوتاه نمی‌آمد . گوشی‌ام را طوری که او و دوستانش که در بحث بااو شریک و هم عقیده بودند ، از جیب درآوردم تا ببینند. هر سه سکوت کردن . یعنی این حجم از بی حیاییشان مساوی بود با ترسشان از ما. شبیه همان بزدل‌هایی که در گودی قتلگاه حتی از چشمهای ابی‌عبدالله هم میترسیدند. تا اکنون در دل و به زبان هم آنها و هم تمام اغتشاشگران را لعنت کردم. این‌ها همان قوم ظالمی‌اند که در زیارت عاشورا بارها و بارها لعن‌شان میکنم. - خون این شهدا و یتمی فرزندانشان و اشک و دلتنگی همسران و مادرانشان بی‌جواب نخواهد ماند. من مطمئنم.