👈 چند روز بعد از شهادت شهید صیاد‌، به همراه برخی از دوستان به منزل شهید رفتیم. فرزند شهید مطلبی را بیان نمودند که جمع حاضر را منقلب نمودند 📜 و مطلب بدین قرار بود: صبح روز بعد از تدفین شهید به خاطر دلتنگی مادر و برادر و خواهر و بستگان نزدیک ساعت ۴ صبح به بهشت زهرا رفتیم 👈و قصد داشتیم قبل از طلوع آفتاب با توجه به حضور گسترده مردم در ساعات روز بر سر مزار شهید و بر اساس سنت جاری اولین نفر، قبر پدر را زیارت نموده 🔻و برای شرکت در مراسمات مختلفی که پیش بینی شده بود مراجعت نماییم 👌بعد از رسیدن به نزدیکی مزار شهید متوجه حضور برخی افراد در کنار مزار پدر شدیم که از این مسئله که افرادی زودتر از خانواده شهید برسر مزار وی حاضر شدند بسیار متعجب شدیم 🔻با تعجبی که با تالم و تاثر شدید همراه بود به سمت مزار شهید راه افتادیم 👈بعد از طی مسافتی کوتاه خورشید نورانی و با عظمت ولایت را در چند قدمی خود یافتیم آری نائب امام عصر قبل از همه و حتی زودتر از اعضا خانواده شهید بر مزار شهید حاضر شده بود تا احیانا نجوایی شبانه با سرداری از سرداران خود داشته باشد 😞نجوایی که شاید از جنس نجواهای امام علی علیه السلام با چاه باشد نجوایی از بی بصیرتی همراهان و تنهایی و غربت 🔻و چه زیبا بود این سخن زیبا که در جواب به خانواده شهید فرمودند : دلم برای صیادم تنگ شده بود 🌷خوشا به حال صیاد عزیز که نائب امام زمانش از او راضی و خشنود بود ما شهادت دادیم زیباست @shahadat_arezoomee