با‌هَر‌تازیانه‌ای‌ بُغض‌می‌کَردو‌زیرِلَب‌می‌گُفت: اَگَر‌عَموبود،‌نِمی‌گُذاشت. -خوب‌شُد‌رُقَیه‌بی‌دَستی‌اَت‌را‌نَدید:....)