خورشید جماران
پیری که بی عصا کمر رود را شکست
با یک اشاره قدرتِ نمرود را شکست
از هشتی حیاط قدیمی بلند شد
پس کوچه های ساکت و مسدود را شکست
راهی به شاه راه خیابانِ ما کشید
این جاده های خاکی و محدود را شکست
آویخت روی شانه ی طاغوتها تبر
هر بت که در مسیر خدا بود را ، شکست
نجوای عارفانه ی شب های خلوتش
آوازِ عاشقانهی داوود را شکست
خورشید جاودانِ جماران پس از طلوع
ابری ترین هوای غم آلود را شکست
در هم شکست سلطه ی بیداد قرن را
با یک تشر خدایی نمرود را شکست
شاعر:هنرمند بسیجی اسماعیل سکاک
#انقلاب_مردم
#بهار_هنر
#روابط_عمومی_و_فضای_مجازی_سازمان_بسیج_هنرمندان_استان_قزوین