داستانها و واقعیت های زندگی ارزشمند شهدا فرهاد در آئینه زلال دل خویش خاطره خوش مسجد را یافته بود که در نوجوانی به او پیشنهاد شده بود بسیجی گردد ؛ او این کلام را بشارتی دانست و بسیجی شد ، او را مسئول کتابخانه و نوارخانه بسیج کردند .وقتی فرمانده پایگاه اشتیاق و پشتکارش را دید ، مسئولیت تمام امور فرهنگی و ورزشی بسیج را به او سپرد . نماز برای او حرف اول را میزد . هنگامی که امام جماعت در مسجد محل حاضر نبود ،نگاهی به جمعیت داخل مسجد انداخت و گفت :"به مسجد آن طرف محل میرویم " و همراه 20 یا 30 نفره به آن مسجد رفتند . این کار بی سابقه بود و این نشان برای همیشه برای او باقی ماند . شرکت در نماز جماعت را بسیاربه دوستان سفارش میکرد وخود نیز به این امر اهتمام ویژه ای داشت. 📌یکی از همکار های میگفت: من عاشق قنوت گرفتن عبدالمهدی در نماز هاش بودم.طوری دست هاشو بالا میگرفت که یاد قنوت گرفتن شهدا می افتادیم و دیدن قنوت یه حس معنویت عجیبی رو منتقل میکرد به تنها کانال رسمی شهید عبدالمهدی کاظمی در ایتا بپیوندید؛ •┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈• 🚩 @shahid2abdolmahdi2kazemi 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠