داستانها و واقعیت های زندگی ارزشمند شهدا همچون کبوتری در حرم امام رضا (ع) آشیان می گرفت وقتی به مشهد می رسید می گفت: "اینجا که هستم مثل این که در آسمان سیر میکنم اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو ایند جان به قربان تو شاها که حج فقرایی اما این بار از پشت گوشی این شعر را خواند ، ولی مشهد نرفته بود و پدر به خیال خودش که او در مشهد است به او التماس دعا داشت . پس از بازگشت از سفر خبر پیچید فرهاد به مکه مشرف شده بود . پدر از این کار فرهاد بسیار در تعجب بود و فرهاد که اکنون نام عبدالمهدی را بر خود نهاده بود ، گفت :" می ترسیدم پدرم در سختی وفشار بیفتد و بخواهد طبق رسم بقیه مردم گوسفندی بکشد و مهمانی مفصلی بگیرد . به تنها کانال رسمی شهید عبدالمهدی کاظمی در ایتا بپیوندید؛ •┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈• 🚩 @shahid2abdolmahdi2kazemi 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠