🔘حکایتی جالب از هوش امیرکبیر
#دردسری بنام تجارت گلِ سر
... امير نظام هفته اي دو روز مستمراً به دروازه غربي تهران مي رفت و در بالاخانه دروازه مي نشست و هر کالایی از خارجه وارد مي كردند، در گمرك نگه مي داشتند تا امير نظام آنها را معاينه نمايد و هر جنسي را كه صلاح نمي دانست به ايران وارد شود حكم به برگشت و پس دادن آن مي داد.
و از اين جهت تُجار و بازرگانان هر جنس جديدي را از کشورهای خارجه مي خواستند به ايران حمل كنند ابتداء نمونه اي از آن را مي آوردند و به امير نظام ارائه ميدادند. هرگاه اجازه ورود مي داد وارد مي كردند وگرنه معامله و حمل آن را متوقف مي کردند.
مرحوم آقا علي از مرحوم معين الدوله احمد ميرزا حكايت مي كرد كه يك روز با اميرنظام به دروازه امام زاده حسن(دروازه قزوين)رفته بودم براي تماشاي کالاهای خارجه كه تجار از امیر امير نظرمیخواستند چون بنشستم يك نفر از خَرّازي فروشان صندوقي پيش گذاشته و نمونه ها از کالای خارجه بيرون مي آورد و امير يك يك را ديده و از قيمت و کاربرد آنها سوال كرده و اجاره ورود يا رد آن را مي فرمود.
تا آنكه قوطي مقوائي باز نموده و شاخه گلي مصنوعي بيرون آورده به دست اميرنظام داد و شاخه ي آن از فلز نازک آهني و برگ و گل آن پارچه هاي رنگين و پرهاي لطيف بعضي پرندگان بود.
فرمود کار ظريف نموده اند حالا فايده اینفلز زیبا رابگوي.
آن مرد گفت
گل موی زينتي است كه بانوان بالاي پيشاني و موهاي پشت سر نصب ميكنند. فرمود قيمت آن چيست؟
عرض كرد پانزده قِران.
گفت اگر كسي چند روزه اين زينت را كه خريده و به مثلا مستعمل شده(دست دوم شده) بخواهد به شما بفروشد يا گِرو بگذارد تا چه مقدار به او پول نقد ميدهيد؟
آن مرد گفت:
وجهي در اِزایِ آن نمي توان داد
زيرا كه پس از استفاده به پَشيزي نمي ارزد.
اميرنظام فرمود
اين متاع و مانند آن را كه پس از مصرف به پشيزي نمی ارزد البته وارد نكنيد كه مورد سياست سخت خواهيد شد.
معين الدوله گفت
چون ظرافت و زیبایی اين گُل سَر زنانه در نظرم خيلي جلوه كرده بود، بي اختيار گفتم با آنكه زيوري كم بهاست،
چرا قَدَغَن فرموديد كه نياورند.
اميرگفت شاهزاده والا
براي امثال من و شما خريداري آن ضرر و اهميتي ندارد.
ليكن يقيني است كه چون استفاده اين زينت در زنان ودختران اشراف و اعيان، متداول و معمول شد، البته تُجار و مردم ثروتمند نيز براي زنان خود تهیه خواهند كرد و در حمام هاي عمومي كه با اين زينت مي روند و خودنمايي مي كنند،
زن هاي مردم بي مايه وکم درآمدمانند دست فروشها و نظاير او تماشا كرده و ايشان با آرزو و حسرت به هيجان آمده به خانه می روند و مردان بيچاره ي خود را كه با رنج و سختی بيش از روزي دو يا سه قِران درآمد ندارند دچارصدمات گوناگون كرده و با گریه و دعوا، آن بيچاره را ناچار كرده و به خريداري آن با دَخل چند روزه خود مجبور و گرفتار سازند و شوهر بیچاره را به قَرضي يا شايد سرقتي دچار نمايند كه به جز وِخامت عاقبت نتيجه اي نبرند.
و هر گاه پس از دو سه روز شهرت آن زن از آرامش خاطريافت متوجه درماندگي شوهر و گرسنگي خود را ديده و راضي شود كه صرف نظر از آن كند و دوباره آن را دست دوم بفروشد نمیتواند به قيمت آن پنج شاهي كه خرج يك ناهار ايشان است فراهم نمايد.
راوي گفت پس از اين نتيجه اي نَبَرند.
امير نظام شاخه گل را به قيمت معمول بگرفت و به تولیدی ها ارائه داد و تشويق نمود تا مانند آن را ساختند و به بهاي مناسب فروختند.
امیرکبیرتاکجاها فکراقتصادی میکرد؟
کاش مسئولین مملکت ما
هم با تولید داخلی هوای دل خانمها
و جیب مردها و چرخ اقتصاد کشور رو اینطور داشتند.
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10051