اخلاق همیشگیش بود هر وقت می رفتیم حرم امام رضا ع یک بسته گندم می خرید می داد دستم میگفت: مادر؛ من نیت میکنم شما هدیه کن به کبوترای حرم آقا.... بهش میگفتم: حالا آرزوت چیه مادر؟! میگفت: عاقبت بخیری منِ خوش خیال؛ فکر میکردم کسی رو زیر نظر داره؛ باچه عشقی هر دفعه گندم می ریختم و آمین میگفتم.🤲🕊😢 عاقبت بخیری از نگاه مادر و پسر ؛ زمین تا آسمون فاصله داشت... الحمدالله... 📚خاطرات شهید محمدعلی برزگر🕊 ✨روایتگر: مادرشهید(بانو فاطمه راستگو) https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10153