« داستان عمو نفتی » یکی از مراجع می‌گفت: ما یک گاری‌چی در محله‌مان بود، که با گاری‌اش نفت می‌فروخت و به او عمو‌نفتی می‌گفتند. یک روز مرا دید و گفت حاج آقا سلام، ببخشید خانه‌تان را گازکشی کرده‌اید؟ گفتم: بله. گفت: فهمیدم چون سلام‌هایتان تغییر کرده! من تعجب کردم گفتم: یعنی چه؟ گفت: قبل از اینکه خانه‌اتان گازکشی شود، خوب مرا تحویل می‌گرفتید ، حالم را می‌پرسیدید، البته همه‌ی اهل محل همین طور هستند. هرکس خانه‌اش گازکشی می‌شود دیگر سلام علیک او تغییر می‌کند. من فهمیدم سی سال، سلامم بوی نفت می‌داد. عوض اینکه بوی خدا بدهد. فکر می‌کردم سی سال او را با اخلاق اسلامی تحویل گرفته‌ام. ولی حال که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم. یادمان باشد ، سلام‌مان بوی نیاز ندهد