💠زمانی که ازدواج کردیدچند سالتان بود و نظر خانواده نسبت به این وصلت چه بود؟ همسر شهید: من متولد 1354 بودم و شهید متولد 57 یعنی شهید سه سال از من کوچکتر بودند. هر دو اندیمشکی هستیم در اندیمشک باهم آشنا شدیم و در همانجا زندگی خودمان را آغاز کردیم. سه فرزند پسر دارم که فرزند ارشدم 18 سال، فرزند دوم 12 و فرزند سوم 11 سال سن دارند. زمانی که باهم ازدواج کردیم من 20 ساله بودم و آقا محمد 17 سال داشتند. به یاد دارم که چون به سن قانونی برای گرفتن گواهی‌نامه نرسیده بود به مدت دو سال بدون گواهینامه رانندگی می‌کردند(با خنده ) خانواده‌ام روی مسئله مهریه خیلی حساس بودند حتی خواستگارانی که مهریه پایین می‌گفتند یا اینکه توانایی نداشتند که مهریه بالایی را مطرح کنند را رد می‌کردند. خانواده با ازدواجمان مخالف بودند اما من با تمام توانی که داشتم با خانواده‌ام مبارزه کردم و با صحبت‌های زیاد مجبورشان کردم که به این وصلت رضایت دهند. یاد دارم که مادرم در حال قالی بافتن بود من در کنارش درحال گره زدن بودنم که به مادرم گفتم من با ایشان ازدواج می‌کنم اما آن‌ها می‌خندیدند و اصلا باور نمی‌کردند که این وصلت سر بگیرد. 💠شهید با اختلاف سنی که بین شما و ایشان وجود داشت برای ازدواج مخالفتی نداشتند؟ همسر شهید: افرادی مانند شهید کیهانی برای زندگی به دنبال افرادی پخته هستند البته این حرف من دلیلی بر این نیست که سن پایین پختگی ندارد .همسر بنده طلبه بودند بنابراین اختلاف سن نباید برایشان مهم باشد چون نمونه کار دارند و به دنبال این قبیل مسائل نیستند. در واقع چیزهای دیگری سبب شد که این اختلاف سنی خنثی شود و آن هم اطاعت از خواسته‌های ایشان به عهنوان همسر بود؛ البته خواسته‌های معقول و اصولی سبب شد که این اختلاف سنی که با هم داشتیم را خنثی کند. شبی که برای خواستگاری به منزل ما آمده ‌بودند و با خانواده من به عنوان خواستگار صحبت می‌کردند با زیرکی تمام اجازه ندادند که من به عنوان عروس شرایطی داشته باشم. در آن شب حرف‌هایی که باعث شد خواسته‌های من محو شوند این بود که ایشان در درجه اول گفتند عقدمان را محضر آقا می‌گیریم خیلی هم تلاش کردند اما اینگونه نشد. گفتن همین پیشنهاد( عقد در محضر آقا) سبب شد که من دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشم و یا اینکه از همان ابتدا گفتند که حضرت آقا مهریه بیشتر از 14 سکه را قبول نمی‌کنند. 💠 زندگی با یک طلبه که از شما نیز کم سن و سال‌تر بودند چگونه بود و این اختلاف سن در زندگی شما تاثیرات منفی نداشت؟ همسر شهید: قاعدتا اینگونه است هریک از طرفین هریک که سن بیشتری دارد برش بیشتری نسبت به دیگری دارد اما واقعا فکر نکنم کسی بتواند حریف شهدا شود. شهدا رفتاری زیرک و توانایی دارند که هیچ‌کس توانایی غلبه برآن‌ها را ندارد. در طول 18 سال زندگی مشترکی که با شهید کیهانی داشتم در مسائل مختلف ایشان نظر مخالف من را با استدلال برمی‌گرداند مثلا انتقال از اندیمشک به اهواز؛ البته به این معنا نیست که ایشان فردی زورگو بودند بلکه ایشان با دلیل‌های قانع کننده من را قانع می‌کردند. متاسفانه من سرسخت و لجباز بودم و به راحتی که نه اما با توجه به دلایل و منطق‌هایی که ایشان استدلال می‌کردند قانع می‌شدم اما در کنار تمام این حرف‌ها برخی مواقع منطقی هم بودم و کار منطقی هم انجام می‌دادم. فکر می‌کنم در زندگی برای ایجاد تعادل و یک نظم همه چیز به اندازه‌اش لازم است حتی پافشاری بر نظرات. 💠 به نظر شمارفتارهای معنوی و خلوص نیت شهید نشات گرفته از چه رفتار یا موضوعی است؟ همسر شهید: این گذشته است که سبب می‌شود فرد به اهداف متعالی برسد. اگر فردی بتواند زندگی‌نامه شهدا را مطالعه و زندگی‌شان را بشناسد می‌تواند به نقطه‌ای که شهدا رسیدند؛ برسد. رسیدن به این هدف (شهادت) به لقمه حلالی که پدر و مادرشان به شهید دادند نیز بر می‌گردد. شهید در یک خانواده‌ای که پدرشان با زحمت نان سر سفره می‌آورد و مادرشان با بسم الله الرحمن الرحیم لقمه در دهانشان می‌گذارد و به ایشان شیر می‌دادند بزرگ شد. رعایت این موارد مهم سبب می‌شود که وقتی فرزند خانواده بزرگ شود و راه رفتن را یاد بگیرد غلطک رفتاری‌اش به سمت اهداف مثبت سوق داده شود . تعصب شهید نیز نشات گرفته از خانواده متدینی بود که در آن متولد و بزرگ شده بود مثلا وقتی مادر و پدرشان رعایت می‌کردند ایشان نیز رعایت می‌کردند و این رعایت‌ها سبب شد که شهید به سمت یک هدف هدفمند هدایت شود زیرا برخی هدایت می‌شوند اما هدایت آن‌ها هدفمند نیست مثلا من از بچگی حجاب داشتم و پدر بزرگم از کلاس چهارم یا پنجم چادر سرم کرد اما این چادر در ابتدا اصلا برای من هدفمند نبود. غیرتی که در خانواده به شهید تزریق می‌شد هدفمندیش را در بسیج مسجد و پای منبر به نقطه اوج رساند که در ادامه سبب شد آن را به یک غیرت دینی تبدیل کند. غیرت دینی ایشان طوری بود که ه