شهید احمدعلی نیری🇵🇸
💢آشنایی با استاد اخلاق شهید احمـدعلی نیــرے، آیت الله حق شناس✨ #قسمت6⃣ 🧔عبدالکریم پس از ترک تحصیل،
•🌺🖇• یکی از روزها قرار بود که دایی عبدالکریم، به انبار یک 💰تاجر برود و جنس‌های او را ببیند؛ بنابراین به خواهرزاده اش پول داد غذا خریده و ناهار را زودتر بخورند تا به کارهایشان برسند. ✅ 〽️عبدالکریم وقتی جلوی غذاخوری رسید، صف طولانی مشتریان را دید، ترجیح داد به نمازش برسد. 🌱نوبتش را به آخرین نفر صف سپرد، بلافاصله به مسجد بازار رفت🕌 و نماز ظهر و عصرش را خواند. 👣وقتی به غذاخوری برگشت، آن مرد رفته بود و بقیه مشتری‌ها نیز نگذاشتند که او بدون نوبت غذا بخرد. این بود که عبدالکریم دوباره در صف ایستاد و تأخیر کرد. ♨️ همین موضوع باعث😡 عصبانی شدن دایی وی شد و حضور عبدالکریم را در مغازه اش برنتافت. 🚫 🌼پس از آن عبدالکریم از آنجا بیرون آمد و در یک کارگاه جوراب بافی 🧦مشغول به کار شد ولی ✨پیش از شروع کار با صاحب مغازه شرط کرد که هنگام نماز برای خواندن نماز جماعت به مسجد برود و در مقابل، از حقوقش کسر شود. ✨ صاحب کار این شرط را پذیرفت، ولی وی نیز پس از مدتی عبدالکریم را بیرون کرد. 📚منبع: نرم افزار"بازار‌کتاب" کتاب حیات نیکان,جوادمحدثی،ص۱۲،۱۳ 🌸🍃 @shahid_ahmadali