یکبار برای نماز صبح خواب ماند.
نور آفتاب از لای پنجره اتاق، خورده بود توی صورتش و چشمهایش را باز کرده بود. با صدای گریهاش خودم را رساندم توی اتاق! نشسته بود میان رختخوابش و با گریه، پشت سر هم میگفت: چرا بیدارم نکردید؟ نمازم قضا شد، خوب شد؟حالا مگر جرات داشتم بگویم: مادر اصلا هنوز نماز برای تو واجب نیست.
فقط قول دادم از آن به بعد یادم نرود صدایش بزنم.
#شهید_محمد_معماریان
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed