| بسم رب الشهدا |🌷🍃 خیلے دوست داشتم اربعین ڪربلا باشم‌ اما پدرم موافق نبود. اما باز هربار ڪه حرف از رفتن میشد باز پدرم راضے نمیشد...💔 چند روز بیشتر به اربعین نمانده بود. دلم شڪست و با همان حال به دانشگاه رفتم، در گوشه اے با خودم خلوت ڪردم. عڪس را روبرویم گرفتم و شروع به درد و دل ڪردم و از او خواستم دست مرا بگیرد. ظهر ڪه شد، برادرم خبر داد پدر راضے شده. من زائر ڪربلا شدم.♥️ ♦️نقل از 🕊 💐 @shahid_dehghan