نمی دانم آیا فقط باید برای تو باید از خوبیها گفت یا اینکه می شود از مردم زمانه هم گله کرد ؟ نمی دانم وقت شنیدن یک دل سیر در دل را داری یا نه ، اما امروز می خواهم برای تو بگویم ، از آنچه دل را به درد می آورد. شهید ، من دوران شما را درک نکرده ام اما داستان رشادت هایتان را یا خوانده ام یا شنیده ام . شما را در ذهنم مردان خاکی و با ایمان ساخته ام که حق هیچ کس را ضایع نمیکردند ، وقتی داستان زندگیتان را می خوانم در عجبم که چگونه می شود نام شما فرشتگان زمینی را انسان گذاشت؟ شما متصف به صفاتی بوده اید که در این زمانه کمرنگ است یا اصلا رنگی ندارد. می خواهم تمام مثالهایم از شهیدی باشد که در راهیان نور ، او شد همراه آسمانی ام ، از . ابراهیم جانم ، یادت می آید آنزمان که بخاطر مجروحی شدنت به مرخصی آمده بود با پای آسیب دیده از پله های آن اداره بالا می رفتی تا کار آن بنده خدایی که به تو رو زده بود را راه بیندازی ؟ یادت می آید چه می گفتی ؟ یک روز که کسی برای کمک خواستن از تو نیامده بود ناراحت بودی که چرا هیچ بنده خدایی به من مراجعه نکرده تا کارش را راه بیندازم. ابراهیم عزیزم امروز دیگر از این خبرها نیست ، می دانی امروز باید تنها از قانون بند پ استفاده کنی تا بتوانی کاری برای خودت دست و پا کنی ، تعجب نکن برادر ، اینجا جای غریبی نیست اینجا ایران است . ابراهیم عزیز، یادت می آید روزی که رفیقت پول نداشت تو به او پول دادی ، از حقوق خودت ، یادت می آید فاصله ی زیادی بین بالا و پایین ها وجود نداشت؟ امروز اما زمانه فرق کرده ، امروز همه ی مردم می دوند برای نان و عده ای مرفه ، بی درد ، آسوده ، آرام و بی دغدغه زندگی می کنند . یات می آید زمان شما همه با هم برابر و برادر بودند ، حالا عده ای خود را به راه شما وصل کرده اند و شما شده اید منبع ارتزاق آنها، ببخشید که این را می گویم شما پل شده اید تا عده ای به نوا برسند در حالی که اینجا خیلی ها بی نوا هستند. اینجا آدمها ۲ دسته اند ، عده ای هستند که آنقدر دارند که هفت نسل بعدشان را حامی اند و عده ای هم به کم راضی اند ، البته راضی که نه ، چاره ای ندارند. شما نرفتید که وضع مردم سرزمینم اینگونه شود اما راستش عده ای نام شما را به تاراج بردند و به بالاها رسیدند. نه تو و نه شهید دیگری اینرا نمی خواهد ، اما انگار باید اینگونه باشد . بعضی وقتها فکر می کنم اگر بودی خودت و فرزندان و همسرت چگونه زندگی میکردید ، بعد به خود نهیب می زنم که حرف ابراهیم و عملش دو تا نمی شود ، مگر می شود ابراهیم هادی بود و حق کشی کرد ؟ مگر می شود ابراهیم هادی بود و اینهمه تبعیض را دید و ...