✍ خاطرات شهدا...
خدمت به مادر
✪خدمت مادر شهيد محمد علیم رفتم و اين خواب را برايش تعريف كردم.
او گفت كه من چيز عجيب تري ديده ام.
مادر شهيد گفت:
لوله و شير آبمان خراب شده بود.
قبض آبمان كه هميشه دو سه هزار مي آمد يكدفعه نود هزار آمد. من هم تنها بودم و فرزندانم هر كدام در شهري بودند. كسي را نداشتم كه پيگيري كند به سازمان آب زنگ زدم. آمدند درست كنند. كنتور را عوض كردن. وقتي رفتند ناگهان آب فوران كرد. عصر بود پسر همسايه را صدا كردم. همراه مادرش آمد و شروع به كار كرد. يكي دو ساعت كار كرد اما نتوانست آنرا درست كند و رفت. ساعت يازده دوازده شب بود و آب هم همچنان مي رفت. با خودم گفتم محمدعلیم خدا خيرت بده اگر تو بودي من اينهمه تنها و سردرگم نبودم. وقت نماز صبح بيدار شدم ومتوجه شدم كه صداي آب نمي آيد. فكر كردم آب قطع شده. رفتم و شير آب رو باز كردم و ديدم كه آب قطع نشده. وضو گرفتم و نماز خواندم. صداي زنگ خانه آمد زن همسايه بود. گفت:پسرم از ديشب ديوانه شده. گفتم: چرا؟ گفت: خوابي ديده. آمدم ببينم درسته يا نه. خواب ديده گروهي سينه زن و زنجير زن در حال عبور بودن. جوان رعنايي شبيه عكسي كه در خانه ي شما ديده جلوي همه بوده. جوان آمده و در خانه ي شما رو باز كرده پيچ شير آب رو بسته و رفته.ازم خواست بيام ببينم شير واقعا بسته شده يا نه.
◈ شهید محمدعلیم عباسی گراوند .
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124