💞🌟💞🌟💞 💖روایتی جالب از پنج سال زندگی متاهلی شهید حججی (گفتگوی ویژه با همسر شهید حججی )  ❤️معلمی بود که شما را با خودش بالا بکشد؟ یعنی رشدتان بدهد؟ اگر بالا نکشیده بود، قطعا من  امروز این صبر را نداشتم. آقا محسن، هیچ موقع تعصبات خاص نسبت به من نشان نمی‌داد و همیشه با روش خاص خودش من را راهنمایی و ارشاد می‌کرد. مثلا در مورد حجاب، زیبایی‌های آن را با روش خاص خود به من نشان داد و معتقد بود برای حجاب نه تنها نباید صرفه‌جویی کرد؛ بلکه باید بهترین چادرها را خرید و سر کرد.  💚 از کی آقا محسن معروف شد به یک جهادگر  و پا در میدان جهاد گذاشت؟ آقا محسن از همان سال ۸۵ یعنی پانزده سالگی که وارد مؤسسه شهید کاظمی شدند کار جهادی را شروع کرد. او از همان سال‌ها دغدغه کارهای فرهنگی را داشت و عجیب این حوزه برایش مهم بود. مخصوصا نسبت به صحبت‌های رهبر انقلاب دغدغه خاصی داشت و شب‌هایی بود که تا صبح بیدار می‌ماند، کتاب می‌خواند و روی بیانات حضرت آقا کار می‌کرد و نکات مهم آن را در داخل سایت یا کانال‌ تلگرامی‌شان می‌گذاشت.  💖پس  آقامحسن به نوعی در فضای مجازی هم جهادگر بوده‌اند؟ بله؛ این اواخر در فضای مجازی از نظر فرهنگی بسیار فعال بود، می‌گفت مقام معظم رهبری وقتی که فرموده‌اند: «جواب کار فرهنگی باطل، کار فرهنگی حق است.» تکلیف ما را در انجام کار فرهنگی روشن کرده‌اند. ما نباید این عرصه فرهنگی را خالی بگذاریم.  💜چه شد که به عضویت در سپاه پاسداران درآمد؟ پیشنهاد رفتن‌ و عضویت‌شان در سپاه از طرف من بود. من از آقا محسن خواستم که این لباس مقدس و باارزش را به تن کند.  💞با چه هدف و انگیزه‌ای این انتخاب را پیش‌روی همسرتان گذاشتید؟ چون آقامحسن از من خواسته بود در مسیری حرکت کنم که سعادت و شهادت را برای ایشان به دنبال داشته باشد، خیلی اتفاقی به این فکر افتادم که پیشنهاد رفتن و پیوستن به سپاه را به او بدهم. برای همین بود که یک بار از آقا محسن پرسیدم دوست دارید وارد سپاه بشوید و این شغل را انتخاب کنید؟ ابتدا گفتند باید فکر کنم اما بعد از گذشت مدت زمانی کوتاه، جواب‌شان نسبت به پیشنهاد من مثبت بود و گفتند که بله من مشتاقم و مسیرم را پیدا کردم. بعد هم رفتند دنبال کارهای استخدام و از سال ۹۳ عضو رسمی این نهاد شدند. آن موقع هنوز در دوران عقد بودیم.  💛پس به راحتی با پیشنهاد شما موافقت کردند؟  بله؛ فقط آقا محسن گفت از من خواسته‌اند هرجایی که حرف اسلام باشد باید برای دفاع از اسلام بروم. شما با این موضوع مشکلی ندارید؟ گفتم نه مشکلی ندارم. و واقعا هم مشکلی نداشتم، چون قول داده بودم و مطمئن بودم این راه محسن را به آرزویش یعنی سعادت و شهادت می‌رساند.  💙و از چه زمانی طالب رفتن به سوریه شد؟ زمانی که محسن به عضویت سپاه درآمد،‌ تازه موضوع شهدای مدافع حرم قوت گرفته بود و دقیقا از همان موقع بود که دغدغه اول و تنها آرزوی زندگی‌اش رفتن به سوریه شد. بی‌قراری‌های محسن برای رفتن به سوریه درست از همان روزهای اول پیوستنش به لشکر ۸ نجف اشرف آغاز شد. آن موقع لشکر ۴ شهید مدافع حرم داده بود.  💗چطور متوجه بی‌قراری‌اش شده بودید؟ مدام در خانه ما حرف از شهدای مدافع حرم بود؛ حرف رفتن به سوریه و چشم به راهی محسن برای اینکه نوبت به او برسد. خیلی ناآرامی می‌کرد؛ آنقدر که من را هم ناآرام کرده بود. گریه می‌کرد و می‌گفت نکند من این فرصت را از دست بدهم و سفره شهادت جمع بشود.  💞از چه زمانی این شور رفتن در آقا محسن شدت گرفت؟ از زمانی که پیکر شهید علیرضا نوری را آوردند. از آن موقع بود که محسن نه دیگر روحش پیش ما بود نه جسمش.  💜عکس العمل شما در مقابل این بیقراری آقامحسن برای رفتن چه بود؟ همیشه می‌گفتم، صبر کنید ان شاءالله رزق و روزی‌تان می‌شود. ❤️ و اولین باری که سفر سوریه رزقش شد، کی بود؟ چند روز قبل از محرم ۹۴ بود.  💖چه حسی داشت از اینکه به آرزویش رسیده بود؟ از اینکه بالاخره اسمش درآمده بود و با رفتنش موافقت شده بود، خیلی خوشحال بود آنقدر که با وجود بارداری من، ذره‌ای برای عقب انداختن سفرش تردید نکرد و راهی سوریه شد و حتی از من خواست با کسی حرفی در مورد رفتنش نزنم که مبادا به خاطر بارداری‌ام با رفتنش مخالفت کنند.    ادامه دارد.... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124