به جلســه مجمع الذاڪرين رفته بوديم، در مســجد حاج ابوالفتح. درجلســه اشــعاری در فضايــل حضــرت زهرا خوانده شــد ڪه ابراهيــم آنها را مينوشت. آخر جلسه حاج علے انسانے شروع به روضه خوانے ڪرد. ابراهيم از خود بيخود شــده بود! دفترچه شعرش را بست و با صدايے بلند گريه ميڪرد. من از اين رفتار ابراهيم بسيارتعجب ڪردم. جلسه ڪه تمام شد به سمٺ خانه راه افتاديم. در بين راه گفت: آدم وقتے به جلسه حضرٺ زهرا وارد ميشه بايد حضور ايشان را حس ڪنه. چون جلسه متعلق به حضرت است. 🕊^ @shahid_hadi99 ••